تقریرات در فقهتقریرات، عنوان آثاری عمدتاً در فقه و اصول که مؤلفان آنها به مبانی، دلایل و توضیحات استاد خود در دوره درس خارج پرداختهاند. فهرست مندرجات۲ - شیوههای تقریر در حوزههای علمیه و محاسن آنها ۳ - تاریخچه دو روش تقریر و معید در مدارس علمی جهان اسلام ۴ - روش امالی نویسی در مدارس علمی جهان اسلام ۵ - رواج سنت تقریر نویسی در حوزههای علمی شیعی ۶ - نمونه کتابهای معروف تقریری علمای شیعه ۷ - روشهای تقریرنویسی ۸ - کتابهای تقریری همانند میراثی ماندگار ۹ - فهرست منابع ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - تعریف اصطلاح تقریر در منابع دینیواژه تقریر در اصطلاح منابع دینی و عالمان دین ، دو معنا و دو کاربرد دارد: یکی در اصول فقه با عنوان تقریر معصوم که عبارت است از سکوت معصوم ( پیامبر اکرم ، حضرت فاطمه و ائمه علیهمالسلام) در برابر کاری که در محضر ایشان انجام میشود و در صورت وجود شرایطی خاص، دلیل بر اقرار به صحت و جواز و در نتیجه مشروعیت آن عمل است. [۱]
محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۳، ص۶۶، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
[۲]
محمدتقی حکیم، ج۱، ص۱۱۶، الاصول العامة للفقه المقارن، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
دیگری در نظام آموزشی حوزههای علوم دینی ، که در آن برخی طلاب ، پس از پایان هر نوبت درس استاد ، درس را مرور میکردند. ۲ - شیوههای تقریر در حوزههای علمیه و محاسن آنهاتقریر دروس حوزه معمولاً به دو شیوه صورت میگرفت: شفاهی و مکتوب. در تقریر شفاهی، پس از پایان هر نوبت درس استاد، بعضی از شاگردان ممتاز و خوش فهم و باسابقه، با اتکا به حافظه خود، همان درس را برای شاگردانی که سابقه کمتری داشتند یا درس را خوب نفهمیده بودند، تکرار میکردند. [۳]
محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدمحمدجعفر مروج»، ج۱، ص۲، حوزه، سال ۱۷، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۹).
[۴]
غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة اللّه میرزا غلامحسین جعفری همدانی»، ج۱، ص۲۸، حوزه، سال ۹، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۷۱).
در این جلسات، طلاب سؤالات خود را راحتتر میپرسیدند و اشکالاتشان را برطرف میکردند. این روش، علاوه بر آنکه موجب تقویت افراد ضعیف میشد، به حفظ و رسوخ مطالب در ذهن شاگردان کمک میکرد و نوشتن آن مطالب را آسان مینمود. [۵]
حسن صافی اصفهانی، «مصاحبه با آیة اللّه صافی اصفهانی»، ج۱، ص۴۰، حوزه، سال ۱۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۳).
[۶]
محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدمحمدجعفر مروج»، حوزه، سال ۱۷، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۹).
مثلاً، پس از پایان هر جلسه درس شریف العلمای مازندرانی (متوفی ۱۲۴۵)، یکی از فضلا به تقریر درس میپرداخت و استاد مشکلات را حل میکرد. سپس چند تن همان درس را مجدداً تقریر میکردند تا اشکالات طلاب کاملاً برطرف شود. [۷]
محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ج۱، ص۱۱۵، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه.
همچنین میرزا ابوالقاسم تهرانی (متوفی ۱۲۹۲) و میرزا محمدحسن آشتیانی (متوفی ۱۳۱۹) از جمله کسانی بودند که درس شیخ انصاری را برای عدهای تقریر میکردند. [۸]
ناصرالدین انصاری قمی، «تألیفات و آثار شیخ اعظم مرتضی انصاری»، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۰، حوزه، سال ۸، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۰).
ملامحمد شربیانی درسهای استاد خود، سیدحسن حسینی کوهکمری (متوفی ۱۲۹۹)، را آنقدر تقریر کرده بود که به ملامحمد مقرِّر معروف شده بود. [۹]
امین ، ج ۱۰، ص ۳۶.
[۱۰]
امین ،ج۶، ص۱۴۷.
سیدابوالقاسم خوئی نیز به گفته خود [۱۱]
خوئی ،ج ۲۲، ص ۱۸.
درسهای استادانش، محمدحسین نائینی و محمدحسین اصفهانی ، را برای حاضران تقریر میکرد. تقریرنویسی از سویی موجب یادگیری بهتر و ماندگارتر مقرّر و پیشرفت قدرت استنباط او میشود و از سوی دیگر، برای محققان بعدی این امکان را فراهم میآورد که آخرین آرای مطرح شده در آن زمینه را بشناسند و بررسی و نقد کنند. همچنین از فراموش شدن آرای صاحب نظران، پس از مرگ آنان، جلوگیری میکند. ازینرو، مجموعههای تقریری گنجینهای بزرگ برای حوزهها و راهی مطمئن برای آشنایی با نظریات گوناگون در مباحث علمی است. [۱۲]
رضی شیرازی، «مصاحبه با آیة اللّه سید رضی شیرازی»، ج۱، ص۶۲، حوزه، سال ۹، ش ۲و۳ (خرداد ـ شهریور ۱۳۷۱).
[۱۳]
عباس میری، «سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی»، حوزه، سال ۱۳، ش ۴و۵، ص ۴۱۴ (مهر ـ دی ۱۳۷۵) ).
یکی از عوامل توفیق آیت اللّه خوئی را در گسترش دروس فقه و اصول، تقریرنویسی مرتب و منظم شاگردان ایشان دانستهاند. [۱۴]
سیدعلی خامنه ای، «رهنمودهایی در تحول حوزه»، ج۱، ص۲۶، حوزه، سال ۹، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۱).
۳ - تاریخچه دو روش تقریر و معید در مدارس علمی جهان اسلاماین شیوه آموزشی ظاهراً در زمان وحید بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) در حوزههای علمی شیعی رایج شد، [۱۵]
ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، ج۱، ص۳۳۳، تهران ۱۳۷۵ ش.
ولی امروزه معمول نیست. [۱۶]
غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة اللّه میرزا غلامحسین جعفری همدانی»، حوزه، سال ۹، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۷۱).
در نظام آموزشی بعضی از مدارس جهان اسلام ، روش دیگری، نزدیک به روش تقریر، سابقه داشته است. در این مدارس، عنوان « مُعید » (بازگوکننده) ظاهراً از نیمههای سده پنجم به شاگردی که درس استاد خود را بازگو میکرده، اطلاق میشده و تا قرن دهم رایج بوده است. این شیوه در مدارس نظامیه (تأسیس در نیمه دوم سده پنجم) تا آنجا رایج بوده که هر استاد یک یا چند معید از میان طلاب ممتاز داشته است. معیدان، پس از پایان درس و رفتن استاد، درس را برای طلابی که نیاز به راهنمایی داشتند، بازگو میکردند و آنها را در فهم قسمتهای مشکل درس یاری میدادند. [۱۷]
ابن جماعه، تذکرة السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص۱۵۰، (حیدرآباد دکن ۱۳۵۴)، چاپ افست بیروت .
[۱۸]
نوراللّه کسائی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، ج۱، ص۱۶۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۹]
محمد عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ج۱، ص۳۲۶، ترجمة نوراللّه کسائی، تهران ۱۳۶۴ ش.
در تقریر مکتوب، طلابی که قدرت فراگیری بیشتری دارند، پس از پایان هر نوبت درس استاد (در دوره خارج فقه و اصول)، آن درس را به قلم خود مینویسند. اصطلاح تقریرات به این معنا، از اواخر قرن دوازدهم رایج شد و همچنان متداول است. [۲۰]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۶۶ـ۳۶۷، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴ - روش امالی نویسی در مدارس علمی جهان اسلاماز گذشتههای دور تألیف کتب اَمالی در زمینه حدیث و ادبیات و فقه ، در حوزهها و مراکز علمی رایج بوده است. در امالی نویسی ، استاد مطالب خود را از روی نوشته یا از حفظ برای شاگردان میخوانده و آنان تمامی سخنان وی را بی کم وکاست مینوشتهاند و نوشتهها جمع آوری میشده، و امالی از تصانیف استاد به شمار میرفته است. اما در تقریرات، طلاب آنچه را که از مباحث درس به حسب استعداد خود میفهمند، می نگارند و حاصل کار، تألیف خود آنها به شمار میآید. [۲۱]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۶۶ـ۳۶۷، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵ - رواج سنت تقریر نویسی در حوزههای علمی شیعیمحمدجواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامة، متوفی ۱۲۲۶) را اولین تقریرنویس دانستهاند که تقریرات درس استادش، سیدمحمدمهدی بحرالعلوم ، را تألیف کرد. [۲۲]
امین، ج۵، ص۳۰۸.
تأکیدها و تشویقهای استادان بزرگ فقه و اصول، به رواج و تقویت این سنّت انجامید. میرزا حسن شیرازی (متوفی ۱۳۱۲) به نوشتههای شاگردانش اهمیت میداد و بهترین تقریر را در حضور دیگران معرفی میکرد. مثلاً، در یکی از دورههای تدریس خود، تقریرات میرزا حبیب اللّه مشهدی را بر دیگر تقریرات ترجیح داد و هنگام تدریس به آن تصریح کرد. [۲۳]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ج۱، قسم ۱، ص۳۶۳، جزء ۱: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴.
وی همچنین به شاگردان خود سفارش کرد که تقریرات علی روزدری را در اصول فقه، که پسندیده بود، استنساخ کنند. [۲۴]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۷۹، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
محمدحسین نائینی (متوفی ۱۳۵۵) نیز به این شیوه توجه ویژهای داشت و بارها از شاگردان خود خواسته بود که مطالب را تقریر کنند. او پس از مشاهده تقریرات طلاب، آنان را راهنمایی میکرد. [۲۵]
عباس میری، «سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی»، حوزه، سال ۱۳، ش ۴و۵ ، ص ۴۱۳ـ۴۱۴ (مهر ـ دی ۱۳۷۵).
آیت اللّه بروجردی نیز کسانی را که تقریرات خوبی داشتند، تمجید میکرد و به آنان جایزه میداد. [۲۶]
حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة اللّه بروجردی» (مصاحبه)، ج۱، ص۲۴۹، حوزه، سال ۸، ش ۱و۲ (فروردین ـ تیر۱۳۷۰).
بر اثر تلاشهای وی، سنّت تقریرنویسی ــ که بر خلاف حوزه نجف در حوزه قم چندان مرسوم نبود [۲۷]
محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدمحمدجعفر مروج»، حوزه، سال ۱۷، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۹).
ــ رایج شد. [۲۸]
حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة اللّه بروجردی» (مصاحبه)، ج۱، ص۲۴۸، حوزه، سال ۸، ش ۱و۲ (فروردین ـ تیر۱۳۷۰).
۶ - نمونه کتابهای معروف تقریری علمای شیعهپس از رواج سنّت تقریرنویسی، کتابهای تقریری فراوانی نوشته شد، بخصوص آنچه در زمینه اصول فقه، شاگردان بزرگانی چون شریف العلمای مازندرانی، محمدحسین طهرانی حائری (متوفی ۱۲۵۰)، ابراهیم قزوینی حائری (متوفی ۱۲۶۲)، شیخ انصاری ، آخوند خراسانی و میرزای شیرازی تألیف کردند. [۲۹]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۶۷، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
آقابزرگ طهرانی از کتابهای فراوانی که عنوان تقریرات داشتهاند نام برده [۳۰]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۶۷ـ۳۸۷، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و نیز از کتابهای تقریری که عنوانی دیگر داشته اند، یاد کرده است. [۳۱]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۰، ص ۲۵۱، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۲]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۵، ص ۱۲۲، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۳]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۸، ص ۳۰، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۴]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۹۵، ج ۲۵، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۵]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۹۵، ص ۱۳۶، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۶]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۹۵، ص ۱۳۹، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۷]
امین ،ج ۴، ص ۲۰۶.
[۳۸]
امین ،ج۲، ص۱۰۹.
[۳۹]
امین ،ج۸، ص۱۵۱.
[۴۰]
امین ،ج۱۰، ص۱۰۳.
[۴۱]
امین ،ج۱۰، ص۱۹۸.
بعضی از معروفترین کتابهای تقریری عبارتاند از: مطارح الانظار ، تألیف میرزا ابوالقاسم تهرانی، که تقریرات درس اصول فقه شیخ انصاری است، [۴۲]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۱، ص۱۳۶، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
فوائدالاصول [۴۳]
شیوه های تحصیل و تدریس در حوزه های علمیه، قم ۱۳۷۶ ش.
و اجودالتقریرات خوئی که هر دو تقریرات درس اصول فقه میرزای نائینی است. [۴۴]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱، ص ۲۷۸، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۴۵]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص۳۸۰، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و نهایة الافکار ، تألیف محمدتقی بروجردی، که تقریرات درس اصول فقه آقاضیاءالدین عراقی است. [۴۶]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۲۴، ص ۳۹۵، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
علاوه بر فقه و اصول، در زمینههای دیگری نیز کتابهای تقریری نوشته شده است؛ از جمله، در منطق ، فلسفه ، کلام ، عرفان و تصوف . [۴۷]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۵، ص ۵۱ـ۵۲، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۴۸]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۷، ص ۵۷، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۴۹]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۱، ص ۱۱۵، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۰]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۳، ص ۱۶۰، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۱]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۶، ص ۴۱۱، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۲]
امین، ج۶، ص۱۳۲.
[۵۳]
امین، ج۶، ص۲۳۸.
۷ - روشهای تقریرنویسیدر تقریرنویسی دو شیوه عمده وجود دارد: یکی نوشتن مشروح مطالب در ضمن درس، که معمولترین شیوه است. نامرتب بودن نوشتهها (به سبب تندنویسی) و نارسا بودن مطالب و ضعف ساختار جملات (به سبب گفتاری بودن آن) از اشکالات این شیوه است. شیوه دیگر، نوشتن مشروح مطالب پس از پایان درس است. این شیوه، مفیدتر دانسته شده و بزرگان بر آن تأکید کردهاند. [۵۴]
محمدعلی رضایی اصفهانی، شیوه های تحصیل و تدریس در حوزه های علمیه، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۳، قم ۱۳۷۶ ش.
در حوزه نجف نیز همین شیوه متداول بوده است. [۵۵]
«مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدمحمدجعفر مروج»، حوزه، سال ۱۷، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۹).
[۵۶]
غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة اللّه میرزا غلامحسین جعفری همدانی»، حوزه، سال ۹، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۷۱).
مرسوم است که شاگردان تقریرات خود را به استاد عرضه میکنند و غالباً استاد نظر خود را درباره آن به صورت تقریظ (ستودن نوشته کسی و تصدیقْ نوشتن بر آن) می نویسد. اینگونه تقریرات از اعتبار علمی بیشتری برخوردارند. در متن تقریظ معمولاً از کتاب و مؤلف آن تمجید میشود و استاد، اعتبار کتاب را تصدیق و چه بسا اجتهاد تقریرکننده را تأیید میکند. [۵۷]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۱، ص۲۴، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۸]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص ۳۶۲، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۹]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، پانویس، ج ۱۸، ص ۸۹، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۰]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۸، ص۳۸۰، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۱]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۲۱، ص ۲۴، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
ممکن است تقریرنویس نسبت به بعضی آرای استاد خود مناقشه کند و پس از بیان نظر او، آن را نقد کند و سپس نظر خود را شرح دهد. این امر، حاکی از صاحب نظر بودن، و چه بسا مجتهد بودن مقرّر است. ۸ - کتابهای تقریری همانند میراثی ماندگاردر گذشته، خرید کتابهای تقریری از ورثه مقرّر یا مالکان و متصرفان تقریرات مرسوم بوده است. [۶۲]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص ۳۷۱، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۳]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص ۳۷۷، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۴]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص ۳۸۲، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۵]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص ۳۸۷، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
برخی از مقرّران نیز تقریرات خود را وقف میکردهاند. [۶۶]
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص ۳۸۵، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹ - فهرست منابع(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳ . (۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، جزء ۱: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴ . (۳) ابن جماعه، تذکرة السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، (حیدرآباد دکن ۱۳۵۴)، چاپ افست بیروت . (۴) امین . (۵) ناصرالدین انصاری قمی، «تألیفات و آثار شیخ اعظم مرتضی انصاری»، حوزه، سال ۸، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۰) . (۶) محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه . (۷) غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة اللّه میرزا غلامحسین جعفری همدانی»، حوزه، سال ۹، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۷۱) . (۸) محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷ . (۹) سیدعلی خامنه ای، «رهنمودهایی در تحول حوزه»، حوزه، سال ۹، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۱) . (۱۰) خوئی . (۱۱) محمدعلی رضایی اصفهانی، شیوه های تحصیل و تدریس در حوزه های علمیه، قم ۱۳۷۶ ش . (۱۲) رضی شیرازی، «مصاحبه با آیة اللّه سید رضی شیرازی»، حوزه، سال ۹، ش ۲و۳ (خرداد ـ شهریور ۱۳۷۱) . (۱۳) حسن صافی اصفهانی، «مصاحبه با آیة اللّه صافی اصفهانی»، حوزه، سال ۱۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۳) . (۱۴) محمد عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمة نوراللّه کسائی، تهران ۱۳۶۴ ش . (۱۵) نوراللّه کسائی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، تهران ۱۳۶۳ ش . (۱۶) ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران ۱۳۷۵ ش . (۱۷) محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدمحمدجعفر مروج»، حوزه، سال ۱۷، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۹) . (۱۸) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان . (۱۹) حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة اللّه بروجردی» (مصاحبه)، حوزه، سال ۸، ش ۱و۲ (فروردین ـ تیر۱۳۷۰) . (۲۰) عباس میری، «سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی»، حوزه، سال ۱۳، ش ۴و۵ (مهر ـ دی ۱۳۷۵) . ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقریرات در فقه»، شماره۳۷۴۶. ردههای این صفحه : کتاب شناسی
|